Monday, August 11, 2008

پذيرش بيمارستان


بعضي وقتا دراز ميكشم و باهات خلوت ميكنم. به حركتهات دقت مي كنم و باهات حرف ميزنم. راستش دلم نمي خواد اين روزهاي قشنگ به اين زودي تموم بشه، ولي خوب هر چيزي يه زماني داره و مهلتش به پايان ميرسه ولي مطمئنم بعدا هم ميتونيم روزهاي خوبي با هم داشته باشيم .

ديروز نوبت دكتر داشتم و همه چيز مرتب بود. صداي قلب كوچولوت را كه تند تند ميزد شنيدم و كلي ذوق كردم. اين روزها كه اينقدر من و تو به هم وابسته هستيم خيلي قشنگه. ولي تو خيلي بايد صبر كني تا بتوني بفهمي كه من چي ميگم


دكتر نامه پذيرش بيمارستان را بهم داد. هنوز حدود سه هفته تا تولدت مونده ولي گفت كه ممكنه هر لحظه دردهام شروع بشه كه در اين صورت بايد برم بيمارستان و تحت نظر باشم. اميدوارم كه اين چند هفته هم بدون مشكل پيش بره و تو به موقع بدنيا بيايي و خانه كوچك ما را غرق شادي و روشنايي كني.


No comments: