Thursday, January 12, 2012

گفتگو

مامان: بیا شربت سرما خوردگی تو بخور
پانته آ: نمیتونم کارای مهمی دارم که باید انجام بدم و وقت ندارم

مامان: منم به بابا میگم که برات جایزه نخره
پانته آ: اشکال نداره. من وقتی بزرگ شدم و بابا کوچیک شد و شربتشو نخورد منم براش جایزه نمیخرم

مامان:شیر میخوری؟
پانته آ: نه . احساس میکنم بوی قهوه میاد برام قهوه بریز


مامان:بیا غذا بخوریم
پانته آ: ممنون مامان. وقتی من بزرگ شدم بعد من غذا درست می کنم و شما میای میخوری


مامان: چرا داری گریه می کنی؟
پانته آ: گریه نمیکنم که . فقط اشک دارم

.