Wednesday, June 23, 2010
تب
دو روز پشت سر هم با بابارفتی پارک و روز سوم تب کردی با گلودرد چرکی. امروز روز چهارمه . تبت پایین اومده و بهتری ولی روزها و شبهای بدی رو گذروندیم
اینها هم کلمات جدیدت هستند
ماس : ماست
دس : دست
آشو : پاشو
پوش : بپوش
.
اینها هم کلمات جدیدت هستند
ماس : ماست
دس : دست
آشو : پاشو
پوش : بپوش
.
Tuesday, June 15, 2010
کلمات جدید
آنوم : خانوم
الام : سلام
بی من : بده به من
بی ایز : بریز
به آب : بخواب
آبی : آب میوه
پو : پلو
دو: دوغ
.
الام : سلام
بی من : بده به من
بی ایز : بریز
به آب : بخواب
آبی : آب میوه
پو : پلو
دو: دوغ
.
Sunday, June 13, 2010
Tuesday, June 8, 2010
بیست و یک ماه
بیست و یک ماهت تموم شد. هنوز شمال هستیم و نقریبا به شیر مادر نخوردن عادت کردی غذا خیلی بهتر میخوری و با بغل و لالایی میخوابی و البته بعضی شبها هم بهانه جویی میکنی و با گریه میخوابی ولی در کل اوضاع بهتره ولی هنوز نمیدونم تا چند روز دیگه که بابا بیاد دنبالمون و برگردیم تهران و باز دور و برمون خلوت بشه چکار میکنی
.
.
Subscribe to:
Posts (Atom)