Tuesday, February 26, 2008

بهترم

اين روزها زياد خوب نيستم. چند روز پيش يك كم خونريزي داشتم و درد شكمي. راستش خيلي ترسيدم . همش دعا مي كردم كه بلايي سرت نيومده باشه. همش استراحت كردم و حالا خيلي بهترم . بابايي هم اين چند روز خونه بود و ازم مراقبت كرد. شنبه ديگه نوبت دكتر دارم و تا اون موقع همش دلم مثل سر و سركه ميجوشه تا اينكه مطمئن بشم تو حالت كاملا خوبه.

Tuesday, February 12, 2008

اين روزها


اين روزها حالم خوبه. به كارهاي عاديم ميرسم و مشكل خاصي ندارم. تهوع شديدي هم كه اكثر خانمهاي باردار دارند ندارم. فقط وقت مسواك زدن تهوع مي گيرم و به بوهاي مختلف هم بيش از اندازه حساس شدم كه طبيعيه و در كل اوضاعم بد نيست
فعلا برات هيچي نخريدم ولي هر وقت كه بيرون ميرم لباسها و وسايل بچه گونه رو نگاه مي كنم ولي بايد صبر كنم تا ببينم تو دختري يا پسري وبعدش برات خريد كنم آخه ميخوام تو هم نظر بدي
هر هفته روند رشدت را تو
ني ني سايت دنبال مي كنم و دقيقا مي بينم كه چطور داري كم كم شكل مي گيري و بزرگ ميشي
دوستت دارم كوچولوي عزيز من و اميدوارم بتونم مامان خوبي برات باشم


Saturday, February 9, 2008

تقويم



تقويم بارداري گذاشتم بالاي صفحه كه زمان باقي مانده تا تولدت را نشون ميده

Wednesday, February 6, 2008

دلم ميخواد


دلم ميخواد دختر باشي. چون:

مثل من ميشي.

ميتونيم با هم حرف بزنيم.

عقايدمون به هم نزديك باشه.

از چيزاي واحدي لذت ببريم مثل خريد و آشپزي.

درد همديگر رو درك كنيم.

با هم تا نيمه شب پچ پچ هاي زنونه داشته باشيم.

لباس هاي قشنگ بپوشي و از ظرافت و زيبايي ات لذت ببري.

از همه مهمتر ميتوني لذت زن بودن و مادر شدن را تجربه كني.


دلم ميخواد پسر باشي. چون:

هر كاري كه من به خاطر زن بودنم نتونستم انجام بدم تو انجامش بدي.

مرد كوچك من باشي.

آزاد و رها باشي و محدوديت هاي دخترها رو نداشته باشي.

هر چي دلت ميخواد بپوشي و هر چي دلت ميخواد بخوري.

اگه از دختري خوشت اومد صاف و پوست كنده بري بهش بگي.

موقع ازدواجت كه شد دغدغه انتخاب شدن نداشته باشي.



وقتي بزرگ بشي مي فهمي كه چرا اين حرفها رو بهت زدم عزيز من.


Saturday, February 2, 2008

154

چند روز پيش دوباره رفتم پيش دكتر. اما سرم شلوغ بود و نرسيدم بيام اينجا
حالت خوب بود. بزرگ شدي و الان يك سانتي متر هستي. صداي قلبت را هم شنيديم. 154تا در دقيقه ميزد ولي هنوز دست و پات تشكيل نشده. ولي مغز و قلب داري
همه خيلي دوستت دارند و مرتب بهم زنگ ميزنند و حالت را ميپرسند و هنوز خوشبختانه تهوع شديد ندارم و حالم كماكان خوبه فقط خيلي زود خسته ميشم و بايد زود به زود استراحت كنم وگرنه مشكل ديگه اي ندارم
اميدوارم وضعيتم همينجوري بمونه