Saturday, December 27, 2008

دندون


نه عزيزم هنوز نميتوني بشيني. فقط چند دقيقه كوتاه به مبل تكيه داديمت تا ازت عكس بگيريم

لثه هان ميخاره و آب دهنت زياد شده و اينا نشانه هاي دندون در آوردنه. تو قبلا هم مدام دستت را ميخوردي واي به حال الان كه خارش لثه هم اضافه شده

هفته ديگه چهار ماهت تموم ميشه و بايد واكسن بزني و من از الان عزا گرفتم

ميتوني غلت بزني و واسه خودت بازي ميكني و با عروسك هات و عكست تو آينه حرف ميزني

جيغ زدن ياد گرفتي و وقت و بيوقت يهو جيغ ميزني اون وقت من دوان دوان ميام سراغت كه ببيبنم فريادت از خوشحاليه يا از ناراحتي




Thursday, December 18, 2008

زمان



زمان چقدر زود ميگذره عزيزم. كاري ندارم كه سخت يا آسون ميگذره فقط خوب ميدونم كه خيلي سريع ميگذره

پارسال اين موقع تو يه نقطه كوچيك تو دلم بودي و من با اينكه منتظرت بودم از وجودت مطمئن نبودم و امسال كنارم هستي و سه ماه و نيمه شدي و سال ديگر اين موقع 15ماه هستي. حرف ميزني و راه ميري و خونه را به هم ميريزي و سال بعد و سالهاي بعد به سرعت ميگذرند و من از الان نگران روزي هستم كه ما رو ترك كني و دنبال سرنوشتت بري


Tuesday, December 16, 2008

آرامش

ميدوني آرامش واقعي يعني چي عزيزم؟

اينه كه خونه گرم باشه
ني ني راحت خوابيده باشه
شامت حاضر باشه
و يه فنجون قهوه داغ داشته باشي و كنار شومينه به برف بيرون پنجره نگاه كني و به هيچ چيزي فكر نكني

اين روزها آرزوهاي من خيلي كوچك شده اند


Monday, December 15, 2008

سه ماه و سه روز



قد : 60 سانتي متر
وزن: 6 كيلو و200گرم
دور سر:42 سانتي متر


Wednesday, December 3, 2008

خواب



عاشق اينم كه وقتي تو بغلم خوابيدي و سرت به سينه ام تكيه داده شده بهت نگاه كنم. معصوم تر از هميشه ميشي و من از ديدنت سير نميشم