Monday, July 19, 2010

خواب

ساعتهای خوابت بد جوری بهم ریخته و هر کاری میکنم درست نمیشه

شبها تا ساعت یک نشه نمیخوابی و برای من که از صبح دارم باهات سر و کله میزنم یعنی فاجعه

صبحها تا ساعت ده و یازده میخوابی ولی من که تازه بعد از خوابوندن تو به کارهام رسیدم و تا بخوام بخوابم ساعت شده دو ،دیگه نمیتونم زودتر از تو بیدار شم

بعد از ظهرها هم که هر وقت میلت بکشه و حسابی خسته و کلافه بشی میخوابی که میتونه از ساعت پنج الی هشت باشه و این روند هر روز تکرار میشه

.

Monday, July 5, 2010

بیست و دو ماه

بیست و دو ماهه شدی عزیزم

مریضی ات کاملا خوب شده و اشتهات برگشته
تقریبا خوب غذا می خوری و شیر پاستوریزه هم همینطور ولی شیر کاکائو رو ترجیح میدی

دوست داری بیشتر کارهات رو خودت انجام بدی. خودت مسواک بزنی و غذا بخوری و لباسهات رو خودت انتخاب می کنی و حتی سعی میکنی خودت لباس بپوشی


چند تا کلمه تازه هم میگی
باس : باز
نیس : نیست

راستی هنوز هم توپ محبوبترین اسباب بازیته و هر دفعه که بیرون میریم باید یه توپ جدید بخری
یادم باشه یه بار با همه توپهات ازت عکس بگیرم و اینجا بزارم

.

Friday, July 2, 2010

کلمات جدید

کلمات جدید

موچی : مورچه
عمی : عمه
آشوق : قاشق
منه : مال منه
مامانه: مال مامانه


اسامی:
آریا
مانی
مریم
ناهید

.