Tuesday, March 4, 2008

يه احساس قشنگ

چند روز پيش دوباره رفتم دكتر تا دكتر وضعيتت را كنترل كنه. حالت خوب بود و همه چيز مرتب بود. الان 6 سانتي متر قدته و دستها و پاها و كله ات هم كامله. خيلي جالب بود يه ني ني كامل ولي كوچولو بودي كه تازه دست و پا ميزدي و مي چرخيدي و به حركت دست دكتر كه دستگاه سونو گرافي را رو شكمم فشار ميداد عكس العمل نشان ميدادي. خيلي احساس قشنگي بود كه ميديدم يه موجود كوچولو داره تو شكم من شكل ميگيره و بزرگ ميشه. راستش دلم براي مادرهاي چندين سال پيش سوخت كه بايد نه ماه صبر ميكردند تا بچه شونو ببيند. اينجوري حس ميكنم كه خودتو ديدم و خيلي خوبه كه ميتونم مراحل رشدتو دنبال كنم و حركتهاتو ببينم و صداي قلبتو بشنوم. الان ديگه بيصبرانه منتظرم كه كمي بزرگتر بشي آخه اونايي كه بچه دارن ميگن قشنگترين احساس وقتيه كه خودم بتونم حركتهاتو حس كنم.