Tuesday, October 1, 2013

پیش دبستانی

امسال پیش دبستانی هستی و یونیفرم می پوشی و خیلی احساس بزرگی می کنی یه دوست جدید تو ساختمونمون پیدا کردی و هر روز با هم بازی می کنید .

Saturday, September 14, 2013

پنج ساله شدی عزیزم

یک هفته پیش تولد پنج سالگی ات بود. ولی ما شمال بودیم و یه مهمونی کوچیک تو خونه مادربزرگت گرفتیم و بر عکس پارسال جشنت تو مهد کودک برگزار نشد. الان عکسات باهام نیست. تو پست بعدی عکساتو میزارم. .

Saturday, June 29, 2013

چند تا جمله جالب

پانته آ : مامان ایندفعه که زرد آلو خوردیم هسته هاشو دور ننداز. میدونی چرا؟ اگه هسته ها رو با اونی که میخ میزنیم به دیوار بشکنیم از توش گردو در میاد!!!!ا . . پانته آ: مامان این گیلاسها رو نگاه کن اینا سه دوقلو( سه قلو منظورش بود ) هستند!!!ا . . پانته آ: مامان پاشو مهمون اومده. یه خانومه است پیرمرده. عصا هم داره !!!ا . . پانته آ خطاب به خاله مریم مامان: چه جالب ! منم یه خاله مریم دارم . که عممه!!!ا . .

Sunday, June 23, 2013

Sunday, April 14, 2013

چرا؟؟؟

دختر عزیزم خیلی وقته نیومدم اینجا برات بنویسم. البته دلیل نمیشه که بزرگتر و خانومتر و شیرین زبون تر نشده باشی بعضی وقتا یه سوالایی می پرسی که نمیدونم چی جوابتو بدم و می خوام چند تاشونو اینجا برات بنویسم چرا آدم بزرگها می تونند آرایش کنند ولی آدم کوچیکها نمیتونند؟ اینجا هم بال فروشی داریم بریم بال بخریم و ما هم بتونیم پرواز کنیم؟ چرا بچه ها همش باید بازی کنند؟ چرا باید بعضی وقتا تعطیل باشیم و بعضی وقتا نباشیم؟ وقتی بزرگ شدم برام لوازم آرایش واقعی می خری؟ وقتی بزرگ شدم برام یه ماشین قرمز میخری؟ میخوام وقتی بزرگ شدم دکتر بشم. میشه هم دندونپزشک بشم هم خون پزشک؟ . . .