Sunday, July 20, 2008

يك ماه و نيم ديگه مونده تا تو بيايي



دختر عزيزم سلام
چند وقته اينجا نيومدم و باهات حرف نزدم. آخه مهمون داشتم و نميرسيدم زياد بيام اينجا. نشستن برام سخته و بيشتر سعي ميكنم استراحت كنم

چند وقت پيش رفتم دكتر. تو خوب و سلامت بودي و سخت ورجه وورجه ميكردي. ميدوني عزيزم خيلي برام جالبه آخه حركت هات محكم و واضح شده و بيشتر وقتا از رو لباسم مشخصه كه دقيقا كجايي و داري كدوم طرفي ميچرخي. نمي دوني بابايي چه ذوقي ميكنه وقتي تكون هاتو ميبينه

راستي رفتيم بقيه چيزايي را كه لازم داشتي خريديم و الان منتظر كمدت هستيم كه برسه و وسايلتو بچينيم. البته هنوز يه چيزايي مونده كه اونا رو هم كم كم ميخريم ولي وسايل اصلي را گرفتيم

الان تو هفته 33هستيم و اين يعني حدود 1.5 ماه ديگه مونده كه به ما ملحق بشي. از الان روز شماري ميكنيم و منتظرت هستيم و اميدواريم كه بتونيم مامان و باباي خوبي برات باشيم عزيز كوچولوي من





1 comment:

Mahour said...

سلام ...
لذت بردم از این وبلاگ ... مخصوصا از نامه ای که همسرتون برای نی نی نوشته ... و راستشو بخواین باهاش اشک ریختم .......
امیدوارم که همیشه شاد و سربلند و سلامت باشید ....