Sunday, January 13, 2008

جواب آزمايش مثبت بود


امروز مطمئن شديم كه يك مهمون كوچولو داريم. امروز فهميديم كه يكي مي خواهد با بالهاي فرشته توي خونمون بياد. امروز فهميديم كه خنده اي يا گريه اي كه از هر دوش عشق بلند مي شه مي خواد تو خونمون صدا كنه آهاي منم هستم . نمي دوني كه چقدر خوشحاليم. از امروز خونمون پر از فرشته مي شه خيلي بايد مراقب بشيم.
بايد مراقب مامان باشي و به من قول بدي كه اون رو زياد اذيت نمي كني مي دوني چرا ؟ زياد فكر نكن بعدا مي فهمي . مامانت از امروز بايد خيلي سختي بكشه تا تو بيايي و ما سه تا بشيم بخاطر ما سه نفر اون مشقات زيادي رو بايد بجون بخره و دردهاي زيادي رو بايد تحمل كنه. عزيزم براي اين كه تو بياي ما سالهاست داريم كلنجار مي ريم تا بهترين شرايط رو برات فراهم كنيم. سال قبل مامان بخاطر تو خيلي عذاب كشيد و حرف خورد نكنه بيايي و مامان رو اذيت كني يادت باشه من اجازه نمي دم هيچ كس حتي تويي كه من سالها توي دلم منتظرت بودم مامان رو اذيت كني اونوقت بين من و تو براي هميشه بهم خواهد خورد. پس يادت باشه عزيزم خط قرمز من و تو مامانته.ك
برات خيلي برنامه چيديم و قرار كه از فردا شروعش كنيم سعي مي كنم همه چيز رو برات با جزئياتش بنويسم تا وقتي كه بزرگ شدي بفهمي كه چه جوري بدنيا اومدي. در اول راه باز هم ازت خواهش مي كنم مراقب مامان باشي
يك شنبه 23 دي سال 86

No comments: