Thursday, May 6, 2010

بیست ماهه شدی عزیزم

کلمات جدیدت:
ب (ba) یعنی بغلم کن
م ( ma) یعنی من
دایی یعنی چایی و قهوه
هبی یعنی هویج و سیب زمینی
بیشین نه یعنی نشین
بیشین م یعنی منو بنشون

کلماتی را هم که نمیتونی بگی بالاخره با اشاره و زبون خودت بهم میفهمونی

چند وقته خیلی لجباز شدی و همش میخواهی حرف حرف خودت باشه و اگه گوش نکنیم حسابی جیغ و داد و گریه راه میندازی. وقت لباس پوشوندن و تعویض حسابی اذیتم میکنی و البته بعضی وقتها هم میزاری کارهاتو انجام بدم ولی باید لباسهاتو خودت انتخاب کنی

مولتی ویتامین و شربت زینک رو هم که باید بخوری بعضی روزها خیلی راحت خودت میخوری و بعضی وقتها هیچ رقمه حاضر نیستی دهنت رو باز کنی و حسابی کلافه ام میکنی. چون فقط با وجود اونها است که کمی غذا خوردنت بهتر شده وگرنه اشتهات اصلا خوب نیست و این جور وقتها فقط میچسبی به سینه من

بعضی روزها خیلی خوبی. باهم بازی میکنیم و حمام می کنیم و غذا میخوریم و راحت میخوابی ولی بعضی از روزها اینقدر اذیتم میکنی و بهانه جویی میکنی که من هم حسابی خسته و عصبی میشم و دیگه نمیدونم باهات چکار کنم و بین خودمون باشه چند بار هم سرت داد کشیدم تا لجبازی رو تموم کنی ولی بعدش وقتی خوابت برده عذاب وجدان گرفتم و حسابی از خودم بدم اومده. کوچولوی عزیزم خواهش میکنم کمتر باهام لجبازی کن و عصبانیتم را ببخش . خودت میدونی که بیشتر از تموم دنیا دوستت دارم و نمیخوام هیچ وقت اشک تو چشمات ببینم. ولی عزیزم منم یه آدمم و توانایی هام اندازه داره و فقط عشق من به تو تمومی نداره و خودت اینو خوب میدونی


.

No comments: