دوست داري خودت غذا بخوري
اين عكس ها رو چند ساعت پيش ازت گرفتم
مسافرت خوب بود و خوش گذشت.داري كم كم به شلوغي عادت ميكني ولي هنوز هم تو شلوغي و روشنايي نميخوابي
بعد از نوشتن پست قبل همون شب تا ساعت يك بيدار بودي و آواز ميخوندي و نگذاشتي من ساك سفرمون رو ببندم و نتيجه اين شد كه بجاي 8 صبح ساعت 4 بعد از ظهر حركت كرديم
هنوز كمي رفلاكس معده داري و حساسيت رو پوستت هم كاملا خوب نشده بايد قبل از 6ماهگيت يه بار ديگه بريم دكتر
غذاي كمكي ات فقط پوره برنجي ساده است كه دوست داري و با رغبت ميخوري ولي ديروز برات فرني آرد برنج درست كردم كه بالا آوردي و ديگه بهت ندادم بس كه همه ميگفتند اين غذاهاي آماده خوب نيست و خودت درست كن اين كار را كردم كه پشيمون شدم
لثه ات همچنان ميخاره و كمي هم سفيد شده ولي هنوز دندونت در نيومده اميدوارم فقط همزمان با واكسن 6ماهگيت در نياد
چند روزه كه علاوه بر دست خوردن ياد گرفتي و شست پات رو هم ميخوري و با دهنت هم صدا در مياري و وقتي من همون كار را ميكنم با من تكرار ميكني
علاقه ات به موسيقي كلاسيك داره بيشتر ميشه و تقريبا هميشه با صداي موسيقي ملايم بيكلام آروم ميشي. الان هم برات ساكسفون گذاشتم تا بتونم اين چند خط را بنويسم
.
Wednesday, February 18, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
وای که چقدر خوردنی هستش.
خدا حفظش کنه
چقد خوشگلههههه
من عاشق بچه ام
همیشه تندرست باشه زیر سایه مامان و باباش
Post a Comment