Thursday, December 18, 2008

زمان



زمان چقدر زود ميگذره عزيزم. كاري ندارم كه سخت يا آسون ميگذره فقط خوب ميدونم كه خيلي سريع ميگذره

پارسال اين موقع تو يه نقطه كوچيك تو دلم بودي و من با اينكه منتظرت بودم از وجودت مطمئن نبودم و امسال كنارم هستي و سه ماه و نيمه شدي و سال ديگر اين موقع 15ماه هستي. حرف ميزني و راه ميري و خونه را به هم ميريزي و سال بعد و سالهاي بعد به سرعت ميگذرند و من از الان نگران روزي هستم كه ما رو ترك كني و دنبال سرنوشتت بري


No comments: