Saturday, April 19, 2008

تو دختري عزيزم

مدتها بلاگر فيلتر بود و نميتونستم بيام اينجا. امروز كاملا اتفاقي صفحه را باز كردم و حالا كلي حرف نگفته دارم كه بهت بگم

تو تعطيلات عيد حالم خوب بود و مشكل خاصي نداشتم فقط وقتي طولاني مي نشستم دلم و پهلوهام درد مي گرفت و مجبور ميشدم برم كمي استراحت كنم. حتي تو مهموني.

هفته پيش چند روز با بابايي رفتيم شمال .آخه به خاطر شلوغي راه ها و ترافيك ديد و بازديد عيد را تهران مونده بوديم و هفته پيش رفتيم كه خانواده ها را ببينيم چون اگه من سنگينتر بشم بعدش ديگه مسافرت برام مشكل خواهد بود. همه حال تو را مي پرسيدند و كلي تحويلمان گرفتند.

بعد از اينكه برگشتيم نوبت دكتر داشتم و در سونوگرافي مشخص شد كه تو دختري. نميدوني چقدر خوشحال شدم و گريه ام گرفته بود. بابايي هم همينطور بود و چشماش پر اشك شده بود. آخه خودمونيم ما بيشتر دوست داشتيم كه دختر باشي

ولي خوشحالي ما بعد از چند دقيقه جاشو به نگراني داد و دكتر گفت كه دهانه رحم پيش از موعد باز شده و بايد هر چه سريعتر دوخته بشه وگرنه تو نميتوني اون تو بموني. خيلي نگران شديم ولي دكتر گفت مسئله مهمي نيست و به موقع متوجه شديم و همين فردا بيا بيمارستان تا عملت انجام بشه

فرداي اون روز به بيمارستان رفتيم و يه بيهوشي سبك گرفتم و عمل به خوبي پيش رفت. مامانم هم تا عصر از شمال رسيد و شب را تو بيمارستان پيشم موند و فرداش به خونه برگشتيم . بعد از چند روز استراحت مطلق حالا حالم خيلي بهتره و بايد چند روزه ديگه دوباره برم پيش دكتر تا مطمئن بشيم كه همه چيز مرتبه

راستي يه چيزو يادم رفت بگم. ديروز براي اولين بار تكونهاي كوچيكتو حس كردم اونهم دوبار ! خيلي جالب بود اينجوري حس ميكنم كه تو هم باهام حرف ميزني كوچولوي من

No comments: